خه از کجات پرسم چونست روزگارت

شاعر : انوري

ما را دو ديده باري خون شد در انتظارتخه از کجات پرسم چونست روزگارت
پيچان و سوگوارم چون زلف تابدارتدر آرزوي رويت دور از سعادت تو
بيگانگي گرفتي از يار دوستدارتما را نگويي اي جان کاخر به چه عنايت
تو برکناري از ما، ما در ميان کارتاي جان و روشنايي به زين همي ببايد
يا مرگ جان گزينم يا وصل خوشگوارتبا مات در نگيرد ماييم و نيم جاني
يکبار ديگر اي جان گيريم در کنارتگر بخت دست گيرد ور عمر پاي دارد